ترسیم مصائب اهل بیت سلاماللهعلیهما در شهر شام
گفتم به "دل" بمیر!، به "جان" گفتهام بسوز! خورشید بر فرازِ نِی و تیره گشته روز عـالَـم فـدایِ آنکه سرش را بـریـدهاند! نفرین به خصم، لعن به اشرارِ کینهتوز یا زینب الصبور! بخوان از غمِ حسین شـامِ سـیـاه را بـه یـکـی آه، پـرفـروز! با چوبِ خیزران به لبش زد یزید و بعد دختر که دید، عمه به او گفت: لب بدوز! دارد تـمـام مـیشـود این مـاهِ عـاشـقـی من سخـت، بیقـرارِ شبِ سومم هنوز! |